او سبب متصل بین أرض و سماء است.
سبب متصل ارض وجودی من ب سماء وجودی ام.
او صاحب ِ زمان است.
أب الوقت است.
در هر زمان، با موجودات ِ همان زمان حیات دارد.
او در سماء بود.
فوق ملائک بود.
مسجود ملائک شد و در صورت آدم هبوط کرد.
هبوط کرد تا سماء را ب زمین آورد.
هبوط کرد تا نزول مِن السّماء باشد و مظهر « حیّ» و أرض را حیاتی دوباره بخشد.
و در قوس صعود،
سبب عروج ارضیان و زمینیان باشد ب آن سماء.
*************
و من نیز هم.
صاحب این عصرم.
او اگر اب الوقت است،
من إبن الوقت.
او اگر آسمان را ب زمین آورد،
من نیز هم.
این زمین و زمینیان حیات می خواهند. اتصال می خواهند.
اگر من نیز سبب اتصال زمین و آسمان بودم؛
او می شوم؛ او.
همو ک وجود مرا از عشق خود لبریز ساخته.
عاشق اگر رنگی ز معشوق نگیرد در عشق خود صادق نیست.
او رنج هبوط را پذیرفت و آسمانی بود و مستقر در زمین شد.
زمینی ک چه بسا مهد سفک دماء و فساد است!
آن آسمانی مستقر در زمین شد
تا سبب اتصال خلق و حق باشد.
و من نیز، هم.
********
اگر او ترا به وجه آسمانی ات آگاه کرد و حقیقت درون تو را برایت ب ظهور رساند؛
بکوش تا همچو او باشی.
در زمین باش.
برای زمینیان باش.
و با سریان عشق و محبتی ک او در دلت نهاده،
عشق بورز و عاشقی کن.
جذب کن.
مثل او باش.
مثل او.
آنوقت، خودِ خودت خواهی بود.
خودِ صادق.
قدم صدق بردار.
و بخوان:
یا حبیب قلوب الصادقین
درباره این سایت